نتایج جستجو برای عبارت :

۴ درصدی‌های پرمدعا!

۴ درصدی‌های پرمدعا! 
ر میانه تحولات ثبت‌نام داوطلبان شرکت در انتخابات مجلس یازدهم، یکی از جنجالی‌ترین اظهارنظر‌ها را یکی از نامزد‌های طیف موسوم به اصلاحات طرح کرد که از قضا از نمایندگان مجلس ششم و دبیرکل حزبی است که بر خاکستر‌های حزب منحله مشارکت برپا شده است. علی شکوری راد در پاسخ به سؤال خبرنگاری که از تأثیر اعتراضات و اغتشاشات اخیر بر سبد آرای جریانات سیاسی پرسیده بود، صراحتاً بیان کرد که به دلیل آنکه پایگاه اجتماعی جریان متبوع وی
زندگى بد است و به شدت سخت. حتى زمانبکه فکر میکنى در دنیاى یونیکورن ها و ابنبات هاى رنگى زندگى میکنى پشه اى در مغزت وزوز میکند. 
به مرحله اى از زندگیم رسیده ام که چیزهاى براى از دست دادن دارم و ترس گم کردنشان، نبودنشان مرا عذاب میدهد. از طرفى دیگر هیچ چیزى براى از دست دادن ندارم.
مدت زیادیست که میخواهم کارى انجام دهم تا از طریق ان بتوانم پول دربیاورم و مستقل شوم اما متاسفانه گشادى اجازه ى انجام هیچ کارى را به من نمیدهد. دوست دارم درخانه ام بخواب
زیارتم که تمام شد، چالاک بیرون آمدم و به دنبال او گشتم. چشمم را در یک لحظه به تمام آن زمین وسیع گرداندم و پس از مدتی او را یافتم. سلانه سلانه نزدیک من میشد، گونه هایش نمناک بود...گفتم:گریه کردی؟ مگر از خدا چه میخواهی؟مگر همه چیزت من نیستم؟ دیگر چه از خدا میخواهی پرمدعا؟خنده ای کرد و سرش را تکان داد. با تکان دادن سرش قطره ای اشک از چشمش به پایین افتاد. با دیدن آن صورت معصوم قلبم به هم کوفته شد!گفتم:یادت باشد به هتل که رسیدیم، تو را در آغوش بگیرم و چ
طرف میگه مردد موندیم که ساینا و سمند بخریم، یا صبرکنیم پول دستمون بیاد برلیانس یا یه ماشین بهتر بخریم!
بعد لابلای حرفاش میگه دستمون خیلی بابت وامی که گرفتیم تنگه، هفته به هفته گوشت نداریم بخوریم! بچم رنگش زرد شده
تو لفافه بهش گفتم نه ساینا بخرید، نه برلیانس... یه کیلو گوشت بخرید که بچتون فقر آهن نگیره!
اون یکی رفته ماشین آخرین سیستم خریده، بعد میگه پراید پکیده مدل هشتاد و شش سراغ ندارید؟ میگن میخای چیکار؟ میگه آخه این ماشینه حیفه باهاش برم تو
ذهنم خالی بود خالیه خالیه
انگار هیچ حرفی برای گفتن نداشتم 
آخه یه شبه همسایه امام ریوف شدم 
از پنجره خونشو میبینم وهرچی دلم خواسته رفتم بیخ گوشش گفتم 
برای همین خالیم .خالی شدم از حرف
منتظرم تا خودش پرم کنه ......
تااینکه چندساعت پیش استادم پیام دادن که :فردا به تک تکتون زنگ میزنم اگه گفتین موضوع صحبتمون چیه؟؟؟؟؟؟
منم مثل همیشه حاضرجوابی کردم زودتر ازهمه جواب دادم که مثلا بگم من خیلی میفهمم.....
البته از سر ذوقم بود اما بعدش فکرکردم شاید چون تکا
مریم قجر عضدانلو در جریان سخنرانی اخیر خود در مقر موسوم به اشرف سه خطاب به خانم موگرینی مسئول سیاست خارجی پارلمان اروپا گفت:
آیا نباید درسفرتان به تهران بجای عکس گرفتن با مهره های رژیم از روحانی
رییس جمهور رژیم درخواست بازدید سمبولیک از زندان ها را می دادید؟ وی ادامه
داد که خانم موگرینی ابتدا باید نقض حقوق بشر در زندان ها را محکوم می
کرد. مریم قجر همچنین از کشورهای اروپایی بابت سکوتشان گلایه کرد. سوز و
گداز مریم قجر نسبت به خانم موگرینی ب
سلونی گفتن ابن جوزی و رسوا و ضایع شدن وی توسط بانوی شجاع شیعه
شیخ زین الدین علی بن یوسف عاملی بیاضی رضوان الله علیه می‌نویسد:
أَنَّ ابْنَ الْجَوْزِیِّ قَالَ یَوْماً عَلَى مِنْبَرِهِ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی، فَسَأَلَتْهُ امْرَأَةٌ عَمَّا رُوِیَ أَنَّ عَلِیّاً عَلَیْهِ السَّلَامُ سَارَ فِی لَیْلَةٍ إِلَى سَلْمَانَ فَجَهَّزَهُ وَ رَجَعَ فَقَالَ رُوِیَ ذَلِكَ، قَالَتْ فَعُثْمَانُ ثَمَّ ثَلَاثَةَ أَیَّامِ مَنْبُوذاً فِی ال
خون سیاه
__________________
نوشته : بهمن انصاری
- «یک مشت آدم پرمدعا! هیچ چیز نمی دانند و ادعای دانستن همه چیز را دارند! تا خرخره در نفهمی و جهالت فرو رفته اند و شاد از پوچیها و هوچیها، روز را شب می کنند و شب را روز! آه!»
روی صندلی فلزی گوشه پارک، در خود فرو رفته و ماتم گرفته بود. مغزش تیر می کشید و افکارش زقزق می کرد. اندیشه های ملال آور، امانش را بریده بودند. سر و صدای کرور کرور ماشین هایی که کمی آن سوتر - در خیابان مجاور به پارک - با بوق و هیاهو می گذشتند، ب
1. تصویری از جلد کتاب "دم گربه ها را بکش" را گذاشته بود و زیرش کلی حرف بار شاعر کتاب و وزارت ارشاد و... کرده و نوشته بود ببینید در این چهل سال چه بر سر ادبیات کودکمان آمده است. نوشته بود در این کتاب شاعر به بچه ها می گوید که اگر گربه غذایشان را خورد دمش را با قیچی بچینند و کلی آه و ناله راه انداخته بود که کسی که به حیوان رحم نکند به انسان هم رحم نمی کند و اینها دارند قاتل بالقوه پرورش می دهند و... از خانمی که عکس را فرستاده بود پرسیدم: شما خودت این کتاب
1. تصویری از جلد کتاب "دم گربه ها را بکش" را گذاشته بود و زیرش کلی حرف بار شاعر کتاب و وزارت ارشاد و... کرده و نوشته بود ببینید در این چهل سال چه بر سر ادبیات کودکمان آمده است. نوشته بود در این کتاب شاعر به بچه ها می گوید که اگر گربه غذایشان را خورد دمش را با قیچی بچینند و کلی آه و ناله راه انداخته بود که کسی که به حیوان رحم نکند به انسان هم رحم نمی کند و اینها دارند قاتل بالقوه پرورش می دهند و... از خانمی که عکس را فرستاده بود پرسیدم: شما خودت این کتاب
Post about your zodiac sign and whether or not it fits youمن متولد ماه مهرم و این خصوصیات رو براش نوشتن که خب طبیعتا یه تعدادیش اصلا به من نمیخوره
ویژگی ها و سمبل ماه مهر:
او می تواند دوست خوب و میزبانی عالی باشد. او در سیاست دومی ندارد.عمرا من و سیاست ؟
آرمان ازدواج. اینم عمرا شعار جدید من... کی به مردها احتیاج داره؟ ما بدون مردها هم میتونیم زنده و شاد باشیم:))سمبل: ترازوعنصر وجود: هواشعار: من متعادل می کنمسنگ خوش یمن: کوارتزصورتی اپالسنگ ماه: تورمالین، کوارتزصورتی، فلو
من اینجا نشسته ام. راه می روم. میخورم. میخوابم. و آن طرف. آن ور دنیا، جایی محصور در آب ها، دارد می سوزد...
هر دقیقه یک انسان و چند هزار موجود زنده دیگر از بین می روند. چهره هاشان را میبینم غصه ام میگیرد...
نگرانم و غصه دار و کاری از دستم بر نمی آید. حتی چند بار خواستم غمم را با چند نفر شریک شوم و با همچه مکالمه هایی مواجه شدم:
_وااااای حالا چیکا کنم؟ اوف چقدم که تو زندگی پرمشغله ی من کوالاها مهمن!!
_اخبار منفی رو منتشر نکن انرژی منفی خوب نیست برام.
بله م
من اینجا نشسته ام. راه می روم. میخورم. میخوابم. و آن طرف. آن ور دنیا، جایی محصور در آب ها، دارد می سوزد...
هر دقیقه یک انسان و چند هزار موجود زنده دیگر از بین می روند. چهره هاشان را میبینم غصه ام میگیرد...
نگرانم و غصه دار و کاری از دستم بر نمی آید. حتی چند بار خواستم غمم را با چند نفر شریک شوم و با همچه مکالمه هایی مواجه شدم:
_وااااای حالا چیکا کنم؟ اوف چقدم که تو زندگی پرمشغله ی من کوالاها مهمن!!
_اخبار منفی رو منتشر نکن انرژی منفی خوب نیست برام.
بله م
تلگرام را باز می کنم، چیزهایی مثل "گوگل"، "برتری کوانتومی"، "یک رنسانس جدید در طی نیم قرن آینده" میبینم.نوشته تفاوت "انسان بسیار متفاوت تر و پیشرفته تر" با ما مثل تفاوت ما و شامپانزه ها خواهد بود.
ترس به جانم می افتد. و میکشدم به ورطه عمیق فکر. 
من دارم چه کار میکنم؟ در مدرسه از درس ها و عنوان ها هیجان زده میشوم و از انتخابم راضی. عصر برمیگردم و با دلزدگی کتاب هایی را مینگرم که علیرغم جلوه ای که صبح برایم داشت، الان فقط به نظر عقب مانده و خسته کننده
بنفشه پاکت سیگار را توی مشتش گرفت و غرق فکر به منظره‌ی ترسناک پیش رویش چشم دوخت. تقریباً کف اتاق جای پا نمانده بود. دار و ندارش آن وسط بود. از مار هم ترسناکتر به نظر می‌رسید. صدایی توی گوشش مرتب تکرار می‌کرد: اون نره غول همه‌ی اینا رو دید. همه‌شونو دید.
به پاکت سیگار نگاه کرد و زیر لب غر زد: فکر کرد من سیگاریم!
لبش را گاز گرفت. بغض بیخ گلویش را گرفته بود. سیگار را چند ماه پیش یکی از دوستانش خریده بود. در یک دورهمی نفری یک نخ کشیده بودند. بار اولش
 
همه‌چیز از 23 بهمن‌ماه سالی که گذشت شروع شد. سه‌شنبه بود و مراسم رونمایی از چاپ پنجاهم «یک عاشقانه‌ی آرامِ» نادرخان ابراهیمی. یک ساعتی زودتر خودم را رساندم به باغ کتاب که تا شروع برنامه در فضای آرامش‌بخشِ آن‌جا و در بین کتاب‌ها گشتی بزنم و چند موردی را هم که در نظرم بود بگیرم. مراسم شروع شد. بیست‌-سی نفر بیش‌تر نبودیم. مدعوی هم دعوت نشده‌بود. فقط خانواده‌ی نادرخان بودند و دوست‌داران‌ش. از همان ابتدا حامد کنی، مدیر انتشارات روزبهان، گ
رئیس اسبق
شورای اسلامی شهر شاهین‌شهر گفت: «دو چهرگان» چهره واقعی گروه موسوم به
«عدالت‌خواهی شاهین‌شهر» به همراه تحلیل اتهام افکنی اخیر ایشان است.


به گزارش پایگاه خبری صدای جویا از اصفهان، دکتر
حمیدرضا مقدسی رئیس اسبق شورای شهر شاهین‌شهر در  پاسخیه چهارم خود به
ادعای مطرح‌شده از سوی جریان موسوم به عدالت‌خواهی شاهین‌شهر راجع به پروژه
موسوم به سمبلیک طی یادداشتی تحت عنوان «دوچهرگان» به شرح زیر پاس

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها